|
دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : فاطمه حسین دادی و نرگس فتوت
نیاز دارد مادر بزرگی که روزهاست در کماست به دعای شما ! ندارد دیگر دخترانش طاقت دوری مادرشان را ندارد دیگر شادی جایی در آن خانه نمانده دیگر اشکی برای ما همیشه پنج شنبه شب ها خانه مادر بزرگ جمع بودیم می گفتیم می خندیدیم شاد بودیم آخر هفته هامونو به مادر بزرگمون اختصاص می دادیم اما حالا دیگه پنج شنبه شب ها پاتوقمون خونه مامان بزرگ نیست ... آره ... پیش مامان بزرگ هست ... ولی نه جایی رو که لیاقتشو داره ... مادر بزرگ من لیاقتش رو تخت بیمارستان نیست ... اونجا تنهاست ... ما هم تنهاییم بدون مادر جونمون ... !!! ما هنوز عادت نکردیم به نبودنش سر سفره ... و من هنوز عادت نکردم آخر هفته ها به جای خونه مادرجونم برم بیمارستان ... و دایی ها و خاله ها هنوز عادت نکردن جایی بخوابن که مادر نیست و نوه ها هنوز عادت نکردن مامان بزرگشونو بی صدا روی تخت بیمارستان ببینن و هیچ کس باور نکرده ... این بازی نامردانه روزگارو ... انشاء الله خدا همه مریضا رو و مامان بزرگ منو به فرق شکافته علی علیه السلام هرچه زود تر شفا بده الهی آمین . بچه ها برامون دعا کنین . دعا کنین مامان بزرگم هر چی زود تر خوب بشه . اون به دعای شما که دلتون پاکه احتیاج داره ... و به اطلاع همه عزیزان رسانیده می شود وب تا سلامتی مامان بزرگم تعطیل ! به امید آپ بعدی ... ![]()
![]() |